خسرو باباخانی، نویسنده کتاب «ویولن‌زن روی پل» تاکید دارد که برای نوشتن این کتاب با خدا معامله کرده و بهترین پاداش و پاسخ، استقبال خوب اقشار مختلف از کتابش بوده است.

استقبال خوب جامعه، بهترین پاسخ به معامله‌ام با خدا بود

به گزارش قدس آنلاین در ایران سالانه نزدیک به 4000 نفر بر اثر مصرف مواد مخدر فوت می‌کنند. بر اساس اعلام سازمان ملل سالانه 450 هزار نفر در جهان بر اثر مواد مخدر جان می‌دهند که همین آمار نشان‌دهنده عمق فاجعه اعتیاد است. مفهومی شش حرف دارد اما با سه حرف (مرگ) تمام می‌شود.

در تعاریف امروزی مفهوم اعتیاد فقط به موارد مخدر خلاصه نمی‌شود و دایره معانی آن گسترده‌تر از گذشته شده است. افراد با این خیال که می‌توانند از افسردگی یا مشکلات شخصی وارد دنیای در لحظه زندگی کردن بشوند در لحظه‌ای به خیال خودشان مصرف‌کننده مواد می‌شوند. از سیگار شروع می‌کنند و بعد به جاهای دیگر می‌رسند؛ اما آنهایی که درگیر شدند افسوس می‌خورند که ای کاش درگیر نمی‌شدند و آنهایی هم که در این دنیا نیستند دستشان کوتاه است.

خانواده‌های این افراد نیز همیشه استرس و نگرانی دارند. ترس برای از دست دادن عزیزانی که دوستشان دارند. شاید این حرف‌ها تکراری به نظر برسد اما شمارشگر اعلام فوتی‌ها و بستریان بیمارستان توقف ندارد. به همین خاطر همزمان با پویش مطالعاتی و مسابقه «زندگی به سبک کتاب» با خسرو باباخانی، نویسنده کتاب «ویولن‌زن روی پل» اثر موفق نشر جام‌جم صحبت کردیم.

خسرو باباخانی، نویسنده سرشناس  که برنده کتاب سال و جوایز دیگری هم بوده، خود نزدیک 30 سال درگیر اعتیاد بوده است. هرچند دیر اما او در نهایت از اعتیاد خارج می‌شود و در کتاب روایت رهایی از اعتیاد را برای ما تعریف می‌کند. وی برای نجات دیگران آبروی خود را با خدا معامله کرده است.

لطفا خودتان را معرفی کنید.

من خسرو باباخانی متولد 1338 در تهران متولد شدم. به خاطر تبعید پدرم به آبادن چند سالی در آن شهر زندگی کردم. دیپلم ریاضی فیزیک گرفتم. انقلاب فرهنگی و دفاع مقدس باعث شد دانشگاه نروم با اینکه هوش و استعداد خوبی در ریاضی داشتم و در دانشگاه جندی شاپور قبول شده بودم و در سال 58 از نامزدی اعتیاد وارد ازدواج با اعتیاد شدم. از سال 65 نوشتن داستان برای گروه سنی نوجوان را شروع کردم. سعی کردم کوشا و قوی در این عرصه فعالیت کنم و همان سال‌ها کتاب‌هایم پر فروش و موفق به دریافت جایزه شد. مجموعه «مثل دست‌های مادرم» یکی از موفق‌ترین کارهای من در همان سال‌های اولیه بود.

با اطلاع از اینکه ممکن است آبرویتان از دست برود و مشکلاتی پیش بیاید، چرا کتاب ویولن‌زن روی پل نوشته شد ؟

از همان سالها که درگیر اعتیاد شده و مجبور بودم از دیگران مخفی کنم، برای تهیه مواد و بعدتر برای ترک آن بسیار اذیت شدم و مورد تحقیر قرار گرفتم. تقریبا تمام زندگیم را دادم و به باخت رسیده بودم تا اینکه سال 89  با یک سازمان مردم‌نهاد آشنا شدم و تصمیم به رهایی از این بلای خانمان‌سوز گرفتم. اعتیاد مثل عروسی است که خودش را برای گول زدن ما به بهترین شکل آراسته می‌کند اما روز بعد از ازدواج متوجه می‌شوید که این آرایش فقط برای گول زدن ما بوده است؛ در اصل عجوزه‌ای بوده که از آن خبر نداشتیم. بعد از درمان شدن خودم، راهنمای دیگران شدم و تا امروز این راهنمایی ادامه دارد. تصمیم گرفتم خاطراتی که درباره خودم داشتم را یادداشت کنم. هفته‌ای یک بار یادداشت خود را می‌نوشتم و با اینکه مرور آن خاطرات و سختی‌ها کار راحتی نبود می‌نوشتم و در سایتی قرار می‌دادم. استقبال افراد برای خواندن این خاطرات زیاد شد و آمار سایت بالا رفت. این خاطرات پراکنده بود؛ به همین دلیل تصمیم گرفتم کتاب را به صورت منسجم‌تر بنویسم. پیش خود فکر کردم، آبروی من برود بهتر از این است که عمر و طراوات یک آدم تمام بشود. به همین دلیل با نوشتن خاطرات خودم از ابتدای درگیر شدن تا ترک خواستم راه رهایی از ظلمت و تباه شدن را به دیگران نشان دهم. با خدا معامله کردم و جواب این معامله استقبال خوب مردم برای خرید این کتاب بود که هنوز هم ادامه دارد.

آیا این کتاب فقط برای افراد معتاد مناسب است؟

خیر این کتاب فقط برای افراد معتاد و مصرف‌کننده‌ها نیست. این کتاب مناسب چند گروه و دسته است و برای اطرافیان فرد معتاد خواندن آن واجب است. این کتاب به صورت خاص فقط برای مفهوم اعتیاد نیست و برای رهایی از صفات بد هم می‌تواند باشد. ممکن است فردی معتاد نباشد اما درگیر عادت بدی باشد و این کتاب چون انگیزشی نیز هست به درد این افراد نیز می‌خورد. شاید با این کتاب اهمال کاری افراد نیز کاسته شود. شاید شخصی بخواهد سبک زندگی خودش را تغییر بدهد و به نقطه خوبی برسد که این افراد نیز می‌توانند «ویولن‌زن روی پل» را بخوانند. در نهایت این کتاب برای افرادی است که می‌خواهند از ظلمت به سمت روشنایی بروند. ظلمت من اعتیاد بود.

پیشنهاد شما به دستگاه‌ها و نهادهای فرهنگی و مرتبط با این موضوع چیست؟

وقتی مخاطب برای خرید کتاب علاقه نشان می‌دهد و انس می‌گیرد این یعنی کتاب برایشان کارساز بوده است. دستگاه‌های فرهنگی و آموزشی مثل آموزش و پرورش می‌توانند این کتاب را به دست دانش‌آموزان خود برسانند و حتی در زنگ‌های پرورشی این کتاب را مطالعه بکنند. جوانان و نوجوانان درگیر اعتیاد در کشور ما کم نیستند و دستگاه‌هایی مثل امور زندان‌ها و مراکز قضایی می‌توانند برای هدایت و جلوگیری از اعتیاد این کتاب را تهیه و در گسترش مطالعه آن تلاش کنند. کمپ‌های ترک اعتیاد و مراکز مشاوره نیز می‌توانند در کنار راهکارهای درمانی که دارند این کتاب را به افراد مصرف کننده و خانواده‌هایشان پیشنهاد بدهند.

در این جهت پادکست زندگی به سبک کتاب که در 10 قسمت اول به موضوع کتاب شما پرداخته است چه کمکی به مخاطب می‌کند؟

من چهار قسمت مهمان بودم. تیمی که این پادکست را ساختند چون هم دغدغه رسانه و هم دغدغه مسولیت اجتماعی را دارند و در تلاش هستند با صحبت‌های صمیمانه‌ای که با من و سایر مهمانان دارند در آگاه‌سازی مخاطبان کمک کنند و با محور قرار دادن این کتاب زوایا و نکات مفیدی را به مخاطب انتقال بدهند. این تلاش ستودنی و قابل تقدیر است و ای کاش همان دستگاه‌هایی که اشاره کردم به ترویج این پادکست نیز کمک کنند.

و کلام پایانی؟

خواننده‌های این مصاحبه فکر نکنند چون من دوران زیادی معتاد بودم نمی‌توانم راه درست را به آنها نشان دهم. من خودم باختم و تلاش کردم با این کتاب جلوی باختن دیگران را بگیرم. قرار نیست کتاب من تحول بزرگی را ایجاد کند اما حداقل کار این کتاب ایجاد انگیزه و جرقه برای تحول دیگرانی است که در ابتدای مسیر اشتباهی قراردارند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.